02
دوشنبه, جون
ایران تو بمان Tehran

1-1. دیو ترسناک درون (داستان سیاه دنباله دار)

در عمق تاریک‌ترین و مه‌آلودترین جنگل‌ها، کوهستان های سر به فلک کشیده و دشت های دست نخورده، جایی که سایه‌ها در هم تنیده بودند و باد سرد، بدن را مورمور می کرد هم‌صدا با خاموشی شب‌، زمزمه وزوزی مرموز سر می‌داد، عمونوروز به سمت رازهای نهان ومرموز حرکت می‌کرد. هر قدم، او را به دنیایی دیگر می‌برد، دنیایی پر از معماهای تاریک، جایی که حقیقت در میان سایه‌های زشت و وسوسه‌انگیز گم می‌شد و حتی محال به نظر می‌رسید که بتواند از آن بگریزد.

ناگهان در دل تاریکی شب، سایه‌ای شوم ظاهر شد، سایه‌، "دیو ترسناک درون" بود. شکارچیِ خیال‌های قشنگ که با چشمانی همچون شعله‌های سوزان پر از زشتی و فساد، قدم برمی‌داشت با لبخندی شیطانی و دهانی هولناک که ترس و نفرت را در دل بیدار می‌کرد.