21
دوشنبه, آوریل
ایران تو بمان Tehran

چهارشنبه‌سوری؛ جشنی مردمی از ایران باستانایرانشناسان و کارشناسان معتقدند چهارشنبه‌سوری در آیین فروردیگان ایران باستان ریشه دارد و از ابتدا جشنی مردمی بوده و نه دیوانی، از این رو در منابع کهن کمتر از آن سخن به میان آمده است.

به گزارش خبرنگار ایرنا دکتر زهره زرشناس استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست برخط چونی و چرایی چهارشنبه‌سوری با اشاره به اینکه سور در فارسی به معنای جشن به کار رفته است، گفت: معنای دیگر این واژه، سرخ است؛ چنانکه هنوز هم در برخی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی؛ مانند کردی، بختیاری، سنگسری، گزی و غیره، سور را به جای سرخ به کار می‌برند. همچنین در فارسی، به گل سرخ، گل سوری نیز گفته شده است. حتی در برخی مناطق مرکزی ایران، به جشن چهارشنبه سوری، جشن چهارشنبه سرخی می‌گویند.

زرشناس به دیدگاه ابراهیم پورداوود (ایرانشناس و اوستاشناس ۱۲۶۴ تا ۱۳۴۷) مبنی بر ریشه داشتن «چهارشنبه سوری» در آیین فروردیگان در ایران باستان اشاره کرد و گفت: دلایلی در تایید این نظر وجود دارد؛ از جمله اینکه هنوز در کردستان، نائین، انارک، خور، ارومیه و برخی شهرها و روستاهای دیگر، آتش چهارشنبه سوری را بر بام خانه می‌افروزند که این یکی از سنت‌های فروردیگان بوده است.

این استاد زبانشناس، ضمن برشمردن شیوه‌های برگزاری جشن چهارشنبه سوری در مناطق مختلف ایران، تاکید کرد این جشن نسبت به شکل اولیه و زرتشتی خود تفاوت‌هایی کرده است؛ چنانکه زرتشتیان، به دلیل احترامی که برای آتش قائل بودند، از روی آن نمی‌پریدند. 

زرتشتیان، آتش را خاموش نمی‌کردند و صبح فردای جشن، باقیمانده آتش را به آتشکده انتقال می‌دادند. همچنین اگرچه آتش‌افروزی و آجیل، در چهارشنبه سوری و فروردیگان مشترک است، «تفال زدن» (فال گوش ایستادن، قاشق زنی و...) پدیده‌هایی است که در فروردیگان نبوده و فقط در جشن چهارشنبه سوری دیده می‌شود. در گاهشمار باستانی ایران، اصولا روزهای هفته به شکل امروزی وجود نداشت. بلکه در گاهشماری زرتشتی باستان، هر روز از یک ماه را با نام یک ایزد می‌خواندند. طبیعی است که جشنی با نام «چهارشنبه» وجود نداشته و با این نام در اسناد باستانی آورده نشده است.

زرشناس افزود: کهن‌ترین اشاره تاریخی به شب سوری را در تاریخ بخارا، تالیف ابوبکر بن جعفر نرشخی می‌بینیم در سده چهارم هجری، اگرچه اشاره‌ای به روز چهارشنبه نمی‌کند، شب سوری را «عادت قدیم» می‌نامد و آن را اینگونه توصیف می‌کند: و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال ۳۵۰، به جوی مولیان فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود، بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه، امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شب سوری» چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند...

وی درباره چرایی برگزاری این جشن در روز چهارشنبه، گفت: یک احتمال، این است که نامیمون بودن چهارشنبه پس از اسلام و از طریق اعراب که به بدیمنی این روز اعتقاد داشتند، به ایران وارد شده باشد. این باور را در شعر منوچهری، شاعر ایرانی اوایل سده پنجم نیز می‌توان یافت. وی می‌گوید: «چهارشنبه که روز بلاست، باده مخور».

 

چهارشنبه‌سوری، جشنی مردمی بوده است

عضو پیشین هیات‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در این نشست برخط گفت: چهارشنبه سوری از دیرباز، مانند امروز، جشنی مردمی بوده و در شمار جشن‌های دیوانی (حکومتی) نبوده است. از این روست که در منابع کهن، کمتر از این جشن سخنی به میان آمده است.

میرجلال‌الدین کزازی واژه سور در چهارشنبه سوری را به معنای سرخ دانست و یادآور شد: واژه پهلوی سخر (suxr) دو گونه تغییر یافته است. یک بار با تبدیل /خ/ به /ه/ به واژه سهر دگرگون شده است که نمونه‌اش را در واژه سهرورد و در نام سهروردی، یعنی گل سرخ (سهر + ورد) می‌بینیم. بار دیگر نیز با جا به جایی /خ/ و /ر/، سخر به سرخ تبدیل شده است.

وی این الگوی دگرگونی را در زبان فارسی دارای سابقه دانست و گفت: واژه بخر نیز با همین الگو به دو شکل «بهر» و «برخ» (بعضی) تبدیل شده است.

این استاد ادبیات، با اشاره به ترانه «زردی من از تو، سرخی تو از من» که در آن، به صورت نمادین، زردی را می‌دهند و سرخی را می‌گیرند، گفت: سرخی در فرهنگ ایرانی، نشانه تندرستی و توانگری است و برعکس، زردی، نماد بینوایی و نگون‌بختی دانسته می‌شود. برای همین است که در زبانزدی معروف، می‌گوییم فلانی صورتش را با سیلی سرخ نگاه داشته است. یعنی بینواست؛ اما نمی‌خواهد دیگران به بینوایی‌اش پی ببرند.

کزازی تاکید کرد احترام ایرانیان باستان به آتش، احترامی نمادین بوده است و زرتشتیان هرگز آتش را نمی‌پرستیدند. بلکه آتش همان نقش نمادین را در آیین زرتشتی دارد که صلیب در آیین مسیحیت دارد.

آتش‌افروزی را در برخی دیگر از جشن‌های ایرانی، مانند جشن سده نیز داشته‌ایم؛ با این تفاوت که آتش در جشن سده، انبوه و بلند و پر تب و تاب بود و از دوردست هم دیده می‌شد. اما آتش چهارشنبه سوری، کوچک است.

میرجلال‌الدین کزازی، چهارشنبه سوری را در پیوند با نوروز دانست و تاکید کرد: ایرانیان باستان، روشنی را گرامی می‌داشتند و همان‌گونه که نوروز نماد افزون شدنِ روز بر شب است، جشن چهارشنبه سوری هم با گرمی و روشنی، ارتباط تنگاتنگ دارد.

کزازی این نکته را نیز شایان توجه و بررسی دانست که در باور ایرانیان، «سه‌شنبه‌ها» روز ناهید بوده است. هنوز هم در برخی مناطق ایران، در شامگاه سه‌شنبه، جشنی برگزار و خوانی (سفره‌ای) گسترده می‌شود که به آن، خوانِ «بی بی سه‌شنبه» می‌گویند. این جشن، یکسره زنانه است و هیچ مردی به آن راه ندارد. با توجه به اینکه در باور ایرانیان باستان، ناهید مادر مهر و خورشید، نماد مهر است، ارتباط این باور با چهارشنبه سوری نیز می‌تواند جالب توجه باشد.

نشست چونی و چرایی چهارشنبه سوری، شامگاه یکشنبه ۲۴ اسفند، به همت بنیاد بین‌المللی توسعه علم و فناوری خوارزمی، به صورت برخط برگزار شد و در آن، اساتید دیگری نیز به بحث و تبادل نظر پرداختند.
(۲۵ اسفند ۱۳۹۹،‏ ۱۰:۰۱ - کد خبر: 84264263)

نصب بیش از ۱۲ هزار انشعاب گاز در اصفهانمدیرعامل شرکت گاز استان اصفهان از نصب بیش از ۱۲ هزار انشعاب گاز طبیعی در استان اصفهان در سال ۹۹ خبر داد.

به گزارش شانا به نقل از شرکت ملی گاز ایران، سیدمصطفی علوی با بیان اینکه از ابتدای امسال تاکنون‌ ۱۲ هزار انشعاب گاز طبیعی در سطح استان نصب شده است، گفت: از این تعداد بیش از ۱۰ هزار انشعاب گاز در شهرها و بیش از ۲ هزار انشعاب در روستاهای استان نصب شده و به بهره‌برداری رسیده است.

وی تصریح کرد: با حساب آنها، تعداد انشعاب‌های نصب‌شده در استان اصفهان به بیش از یک میلیون و ۱۱۲ هزار انشعاب رسیده است.

مدیرعامل شرکت گاز استان اصفهان با بیان اینکه امسال گازرسانی به همه شهرها تکمیل شده است، پایان گازرسانی به روستاها را در آینده نزدیک نوید داد و گفت: با سبز شدن استان اصفهان از نظر گازرسانی، بخش قابل ملاحظه‌ای از مراجعه به‌منظور نصب انشعاب‌ها در سال ۹۹ کاهش یافت.

علوی همچنین اظهار کرد: از این تعداد انشعاب گاز طبیعی در سال ۹۹، بیش از ۵ هزار و ۳۵۸ انشعاب از جنس پلی‌اتیلن  و ۶ هزار و ۱۳۶ انشعاب نیز از نوع فولادی در شهرها و روستاهای استان نصب شده است.

وی با بیان اینکه بیش از ۵۰ درصد انشعاب‌های نصب‌شده در روستاهای استان بوده است، گفت: شهرهای انارک و روستاهای چوپانان و چاه ملک به ترتیب دارای بیشترین تعداد انشعاب نصب‌شده در سال ۹۹ بودند.
(۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۸ -کد خبر: 314577)

انارک نیوز - مبعث ختم رسل، پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) بر شما مبارک باد. 

حضرت ابوالقاسم محمد بن عبدالله (ص) آخرین و برترین فرستاده‌ی خدا و پنجمین رسول از پیامبران اولوالعزم است. خداوند او را به همراه بهترین کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم که در آن کامل ترین نسخه دین مطابق با فطرت، که توسط حضرت ابراهیم اسلام نامیده شده فرستاده که دینی جهان شمول است.
محمد بن عبد الله (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود. كنیه اش ابوالقاسم و ابوابراهیم و القاب ایشان رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، كریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، یس، طه‏ و...  نخستین معصوم در دین مبین اسلام می باشند.

روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل (عام الفیل، همان سالى است كه ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مكه یورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاكت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت) برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه اما بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏ اند) در مكه معظمه، پدرش عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قریش) بن كنانة بن خزیمة بن مدركة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان و مادرش آمنه دختر وهب بن عبد مناف بوذ.
فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن (ع) به هفت پشت مى‏ رسد.
ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان های هفتگانه و گرفتن خبر
  • سرنگون شدن همه بت ها
  • ترک برداشتن کنگره های طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره آن
  • خشک شدن دریاچه ساوه که برای ایرانیان مقدس بود
  • باطل شدن سحر، ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با همزادان شیطانی آنها

عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، مادرش پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى كرد. محمد را پس از تولد طبق عادت مرسوم، به دایه‌ای به نام حلیمه بنی سعد سپرد  و پس از آن عبدالمطلب پدربزرگ۸۰ ساله، سرپرستی حضرت محمد (ص) را برعهده گرفت.
در ۸ سالگی عبدالمطلب نیز درگذشت و ابوطالب، عمویش (که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکه داشت) سرپرستی او را برعهده گرفت. در ۱۲ سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به شام سفر کرد. در این سفر با بحیرا سرجیوس (یک راهب مسیحی) دیدار کرد و بشارت پیامبریش را از وی شنید و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (ص) مطلع کرد.
حضرت محمد (ص) در تجارت با شریف ترین زن قریش، خدیجه کبری دختر خویلد شرکت کرد و بعد از این مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد (ص) رساند ، آن حضرت در 25 سالگی با خدیجه کبری که سنی بین ۴۰ تا ۴۵ سال داشت ازدواج کرد.
از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی حضرت می توان به :

  • انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است.
  • مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت داری ایشان
  • در حالی که بیست ساله بود شرکت در پیمان جوانمردانه حلف الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد.
  • حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب حجرالاسود، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود.

پیش از اسلام حنیف به دو دسته افراد اطلاق می‌شد: عرب‌هایی که پیرو آیین ابراهیم بودند و بت پرستانی که تنها برخی از مراسم دینی مربوط به آیین ابراهیم مانند حج یا ختنه را انجام می‌دادند.
حضرت محمد (ص) قبل از رسالت نیز یکتا پرست بودند و ناخشنود از روش زندگی مردم مکه، گهگاه در غار حرا در یکی از کوه‌های اطراف آن دیار به تفکر و عبادت می‌پرداخت. از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، كه در سن چهل سالگى جبرییل بر محمد (ص) ظاهر شد و ۳ بار به او گفت: «إقرأ — بخوان!» و سپس این آیه‌ها را برایش خواند: ( إقرأ بِاسمِ رَبّك الّذي خَلَق. خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَق. إقرأ وربُّك الأكرَم، الَّذي عَلَّمَ بِالقَلَم، عَلَّمَ الإنسانَ ما لَم يَعلَم.)
بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛ که انسان را از خون بسته (علق) آفرید. بخوان که پروردگار بسیار بخشنده‌است، آن که با قلم آموزش داد. به انسان آموخت آنچه را که نمی‌دانست. (سوره علق، آیه‌های ۱ تا ۵) به رسالت مبعوث شد تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏ دار امر رسالت و نبوت بود.

انارک نیوز : نام امام هفتم ما، موسی و لقب آن حضرت کاظم (ع)، کاظم يعنی نگهدارنده و فروخورنده خشم. کنيه آن امام "ابوالحسن"  است. شيعيان و دوستداران لقب "باب الحوائج " به آن حضرت داده اند. 
پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق (ع) و مادر گرامیش حمیده کنیزی از اهل بربر (مغرب) یا از اهل اندلس (اسپانیا)بوده است. میلادش برای امام صادق (ع) چنان شادی‌بخش بود که آن حضرت به‌همین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود. 
 تولد امام موسی کاظم ( ع ) روز بیستم ذی‌الحجه 128 ه.ق (دوشنبه 24 شهریور ماه 125 خورشیدی) (و یا به قولی يکشنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجری (21 آبان ماه 124 خورشیدی)) در "ابواء" جايى ميان مکّه و مدینه  اتفاق افتاد.
از حوادث مهم دوران جوانی آن امام، مرگ نابهنگام برادر بزرگترش، اسماعیل، بود که از الطاف خفیّه الهیّه محسوب می‌شد و زمینه‌ساز تثبیت امامت وی شد. هر چند بعدها نیز گروهی پیدا شدند و پس از امام صادق (ع) معتقد به امامت اسماعیل گشتند و مرگ او را انکار نمودند. چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می‌دانند و سپس پسرش را و ... 
سرانجام پس از شهادت جانگداز امام صادق، موسی بن جعفر (ع) در سن بیست سالگی مسؤولیت بزرگ امامت و هدایت امّت را در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌ها به دوش گرفت. از مشکلات روزهای نخستین امامت موسی بن جعفر (ع) ادّعای امامت دروغین برادر بزرگ‌تر حضرت، عبدالله افطح ،بود که گروهی را به دنبال خود کشید و فرقه “فطحیه” به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانه‌ی امام، عبدالله با شکست روبرو گردید.
دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) مقارن بود با سالهای  آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و سيزده سال از دوران خلافت هارون که سخت ترين دوران عمر آن حضرت به شمار است و زمان امامت آن حضرت سی و پنج سال و اندکی بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه غير از حضرت ولی عصر (عج) بيشتر بوده است،
حضرت کاظم (ع) دارای قامتی معتدل بود. صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مويش سياه و انبوه بود. بدن شريفش از زيادی عبادت ضعيف شد، موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به "عبد صالح" معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نياکان بزرگوار خود بود. کيسه های سيصد ديناری و چهارصد ديناری  و دو هزار ديناری مي آورد و بر ناتوانان و نيازمندان تقسيم مي کرد. امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن مي کرد،
نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسير و کلام که از زمان حضرت صادق (ع) و پيش از آن در زمان امام محمد باقر (ع) آغاز و عملی شده بود، در زمان حضرت امام موسی کاظم (ع) نيز به پيروی از سيره نياکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت،
حکومت چند تن از شاگردان مکتب جعفری را تشويق نمود تا مکتبی در برابر مکتب جعفری  ايجاد کنند و به حمايتشان پرداخت. بدين طريق مذاهب حنفی ، مالکی ، حنبلی و شافعی هر کدام با راه و روش خاص فقهی پايه ريزی شد. حکومتهای وقت و بعد از آن - برای دست يابی  به قدرت - از اين مذهبها پشتيبانی کرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود خود دانسته اند.
در سالهای آخر خلافت منصور دوانيقی که مصادف با نخستين سالهای امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) بود " بسياری از سادات شورشی - که نوعا از عالمان و شجاعان و متقيان و حق طلبان اهل بيت پيامبر (ص) بودند و با امامان نسبت نزديک داشتند - شهيد شدند.
داستان دردناک " فخ " در زمان هادی عباسی  پيش آمد. علت بروز اين واقعه اين بود که "حسين بن علی بن عابد" از اولاد حضرت امام حسن (ع) که از افتخارات سادات حسنی و از بزرگان علمای مدينه و رئيس قوم بود، به ياری عده ای از سادات و شيعيان در برابر بيدادگری "عبدالعزيز عمری" که مسلط بر مدينه شده بود ، قيام کردند و با شجاعت و رشادت خاص در سرزمين فخ عده زيادی از مخالفان را کشتند، سرانجام دشمنان دژخيم اين سادات شجاع را در تنگنای محاصره قرار دادند و به قتل رساندند و عده ای را نيز اسير کردند. مسعودی مي نويسد : بدنهايی که در بيابان ماند طعمه درندگان صحرا گرديد.
 امام کاظم (ع) سالها مورد اذيت و آزار و تعقيب و زجر بود، و در مدتی که از 4 سال تا 14 سال نوشته اند تحت نظر و در تبعيد و زندانها و تک سلولها و سياهچالهای بغداد - در غل و زنجير - به سر مي برد.
سرانجام بدگوئي هائی  که اطرافيان از امام کاظم (ع) کردند در وجود هارون کارگر افتاد و در سفری که در سال 179ه. به حج رفت، بيش از پيش به عظمت معنوی امام (ع) و احترام خاصی که مردم برای امام موسی کاظم (ع) قائل بودند پی برد. هارون سخت از اين جهت نگران شد. وقتی به مدينه آمد و قبر منور پيامبر اکرم ( ص ) را زيارت کرد تصميم بر جلب و دستگيری  امام (ع) يعنی فرزند پيامبر گرفت.  ابتدا دستور داد امام هفتم (ع) را با غل و زنجير به بصره ببرند و به عيسی بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود، نوشت، يک سال حضرت امام کاظم (ع) را زندانی  کند، پس از يک سال والی بصره را به قتل امام (ع) مأمور کرد . عيسی  از انجام دادن اين قتل عذر خواست.
هارون امام را به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربيع سپرد. مدتی حضرت کاظم (ع) در زندان فضل بود. در اين مدت و در اين زندان امام (ع) پيوسته به عبادت و راز و نياز با خداوند متعال مشغول بود. هارون، فضل را مأمور قتل امام (ع) کرد ولی فضل هم از اين کار کناره جست. باری چندين سال امام ( ع ) از اين زندان به آن زندان انتقال مي يافت.
عاقبت آن امام بزرگوار در بیست و پنجم رجب سال 183 هجری قمری (یکشنبه 14 شهریور ماه 178 خورشیدی) در پنجاه و پنج سالگی با خرمای زهرآلوده به دست مردی  ستمکار به نام "سندی  بن شاهک" و به دستور هارون مسموم و شهيد شد. شگفت آنکه هارون با توجه به شخصيت والای موسی بن جعفر (ع) پس از درگذشت و شهادت امام نيز اصرار داشت تا مردم اين خلاف حقيقت را بپذيرند که حضرت موسی بن جعفر (ع) مسموم نشده بلکه به مرگ طبيعی از دنيا رفته است،
بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قريش - در نزديکی بغداد - به خاک سپردند. از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پيدا کرد، و مورد توجه خاص واقع گرديد و شهر " کاظمين " از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت.

تعداد زوجات حضرت موسی بن جعفر (ع) روشن نيست. بيشتر آنها از کنيزان بودند که اسير شده و حضرت موسی کاظم (ع) آنها را مي خريدند و آزاد کرده يا عقد مي بستند. نخستين زوجه آن حضرت " تکتم " يا " حميده " يا " نجمه " دارای  تقوا و فضيلت بوده و زنی بسيار عفيفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شيعيان حضرت رضا (ع)  است.
فرزندان حضرت موسی  بن جعفر را 37تن نوشته اند: 19 پسر و 18 دختر که ارشد آنها حضرت علی بن موسی الرضا (ع) وصی و امام بعد از آن امام بزرگوار بوده است. حضرت احمد بن موسی (شاهچراغ) که در شيراز مدفون است. حضرت محمد بن موسی نيز که در شيراز مدفون است. حضرت حمزه بن موسی که در ری مدفون مي باشد.
از دختران آن حضرت ، حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است و قبه و بارگاهی با عظمت دارد.


زادروز ایشان دوشنبه هفتم ماه صفر سال 128 ه.ق (21 آبان ماه 124 خورشیدی یا 12 نوامبر 745 میلادی) یا بیستم ذی‌الحجه 128 ه.ق (دوشنبه 24 شهریور ماه 125 خورشیدی یا 16 سپتامبر 746 میلادی) و شهادت بیست و پنجم رجب سال 183 هجری قمری (یکشنبه 14 شهریور ماه 178 خورشیدی یا 5 سپتامبر 799 میلادی) می باشد.

مقالات دیگر...