انارک نیوز - خلاصه داستان: داستان درگیری و مبارزهی فردی با نمادهای تاریکی، خوف، و هیولاهای درونی را روایت میکند. در عمق جنگلهای تاریک و مهآلود، عمونوروز در مسیر کشف رازهای پنهان حرکت میکند، ولی با مواجهه با دیو شومی درون، زشتیها، ترسها و نفرتهای درونیاش نمایان میشود. این دیو با نگاه زهرآلود و سخنان ترسناک، او را مورد حمله قرار میدهد و سعی میکند ذهن و روحش را پر از تاریکی و ناامیدی کند. در این حالت، زخمهای درون، زهرهای نفرت و ترس، و خاطرات وحشتناک با هم درگیر میشوند و فضا پر از نالههای شیطانی و هیولاهای اهریمنی میشود. در پایان، فرد در این عمق تاریک و بیپایان غرق میشود، در حالیکه هیولاهای زشت و زهرآلود از دل زمین بیرون میآیند و سکوتی مرگبار، نشان از فرورفتن و نابودی نهایی در تاریکی مطلق است.
در دل این چاه عمیق و بیپایان، چیزی سرک میکشید، غولوار و ترسناک، هیولایی از حسرت، نفرت، و تاریکی مطلق، که هر نفس در آن یخ میزد. این هیولا، دهان بیرحم و پر از زهرش را باز میکرد، و با صدای غریدن و خشم، فضا را پر مینواخت.پایان این تاریکی جز غم و رنج و ویرانی نیست، صدای وحشتناک و گوشخراشش همچون بانگ طلسمهای بیرحم، فضا را پر کرده بود. تو در این عمق نفرینشده فقط باید غرق شوی. فقط باید در این چالهی ابدی از اشک و غم نابود شوی.
و در این آن، زمین لرزید، درختان شکافتند و از درون زمین، کرم های غولآسا و زهرآلود همچون سپری از زشتی، بیرون میآمدند و به سمت درون و نفرتهای انباشته، هجوم میبردند. صدای نالههایی بیپایان که از عمق تاریکی و بیپایان برمیخاست، فضا را پر میکرد و ترس و تنهایی را در تاریکی بیرحم همنوا میساخت.
و این دیو تنها، در سکوتی مرگبار منتظر بود تا کسی در آن فرو رود و هرگز باز نگردد، در سیاه چاله ای از غم و اندوه جای بگیرد و برای همیشه در تاریکی محو گردد.