خلاصه: ?سیج دختر 16 سالهای که قل دیگرش رزماری را در 10 سالگی از دست داده، ناگهان متوجه میشود خواهرش زنده است.
خبر رسیده که رزماری از ویلوبروک، که مخصوص بیماران با مشکلات روانی است، فرار کرده و ناپدید شده.
سیج برای پیدا کردن خواهرش راهی ویلوبروک میشود اما او را با خواهرش اشتباه میگیرند و...
نظر من: ?هنوزم باورم نمیشه این کتاب از روی واقعیت نوشته شده و چه وقایع تلخی در ویلوبروک رخ داده.
نویسنده خیلی قشنگ در قالب داستان خواهران دوقلو، ترس و وحشت و شرایط ناگوار ویلوبروک رو در حدود 1970 میلادی توصیف کرده.
?ویلوبروک، جایی برای نگهداری معلولان جسمی، ذهنی و افرادی با مشکلات روانیه که بدترین شرایط زندگی رو از نظر نظافت، مراقبت، خوراک، نگهداری و... داشته. جایی که حتی افراد معمولی هم نمیتونن تحملش کنن چه برسه به افرادی که مشکلات خاص هم دارن.
ورود سیج به ویلوبروک برای پیدا کردن و نجات خواهرش، آغاز مصیبت ویلوبروکه که بفهمیم پشت درهای ویلوبروک چه خبر بوده و وحشتناکه که اتفاقات کتاب کاملا واقعی بوده و در قالب داستان شخصیت خیالی سیج روایت شده شده.
?بعد از خوندن کتاب درباره آزمایشهای انسانی بر روی کودکان در ویلوبروک برای تهیه واکسن هپاتیت خوندم و با فجایع ویلوبروک بیشتر آشنا شدم و نفسم بند اومد از ظلم و قساوتی که در حق انسانها شده.
از خوندنش در عین تلخی بهشدت لذت بردم.
بریده کتاب: ?تا کسی پشت دیوارهای ویلوبروک زندگی نکرده باشد، نمیتواند درک کند که مددجوها نه تنها برای سلامت روح و روان خود باید بجنگند، بلکه برای زندگی خود هم مدام باید در حال مبارزه باشند.
?از مدتها قبل به خودش یادآوری میکرد که نباید اجازه دهد خاطرات تلخ لحظات معرکه زندگیش را از او بدزدند یا آنها را به هر شکل به حاشیه ببرند.
?امتیاز گودریدز: 3.93/5 ?امتیاز من: 5/5 ?در یک کلام: وحشت در ویلوبروک ?سلیقه من: تلخ و بسیار زیبا
?پیشنهاد به: یکی از بهترین کتابهاییه که میشه خوند و به همه پیشنهاد میدم.