25
چهارشنبه, دسامبر
چهارشنبه, ۰۵ دی ۱۴۰۳

انارک نیوز - Beauty and the Clockwork Beast.2016
?کتاب: #دیو_کوکی_و_دلبر
?️نویسنده: #نانسی_کمپل_الن
?️مترجم: #بیتا_ابراهیمی
?#نشرپیدایش
?446 صفحه
?#کودک_نوجوان_نیلوبوک
.
?جلد اول مجموعه در ژانر استیم‌پانک که یجورایی زیرمجموعه ژانر علمی‌تخیلیه و محیط کلاسیک با فناوری نیروی بخار یا چرخ‌دنده ترکیب شده. ترکیب کلاسیک و دنیای مدرن آینده.

خلاصه:
?لوسی پیکت به عمارت بلکول می‌رود که به دخترعموی بیمارش که با برادر کوچکتر لرد بلکول ازدواج کرده کمک کند. روحی در خانه پرسه می‌زند و لرد بلکول پس از مرگ مرموز همسر و خواهرش، رازی پنهان کرده و...

نظر من:
?قبلا کتاب "خفته زیبا" رو معرفی کردم و این کتاب جلد اول از همون مجموعه‌ست. ترتیب خوندنش مهم نیست چون داستان‌ها مستقل و جدا از هم هستند.
فقط برخی شخصیت‌ها مشترکن. لوسی پیکت، خواهر دنیل پیکته که در خفته زیبا به ماجرای دنیل پرداخته شده.

?فضای این کتاب رو بیشتر دوست داشتم. عمارت بزرگ لرد بلکول که حس مرموز بودن و تا حدودی وهم‌انگیز و کلاسیک بودن رو انتقال می‌ده.
از نظر بخش عاشقانه کتاب، مثل داستان دیو و دلبر اصلی، کاملا قابل حدسه اما بازم جذابیت خودش رو داره چون در قالب استیم پانک و خون‌آشام، جادوگر، دگرپیکرهای شکارچی و... نوشته شده و سبک تازه و جالبیه.

?ریتم کتاب آنچنان سریع نیست و همون‌طور که گفتم همه ماجرای دیو و دلبر رو می‌دونیم اما خلاقیت نویسنده در عناصر جدید و مدرن و ترکیبش با داستان کلاسیک معروف، خوب بود.
برای رده سنی نوجوان می‌تونه حس وهم‌آلود و مرموز بودن رو القا کنه و با یه ایده جدید از یه کلاسیک معروف، نویسنده تونسته سبک جالبی رو به قلم دربیاره که یه‌جورای ریتیلینگ یا بازنویسی داستان اصلیه.

?فکر کنم چون مترجم جلد اول و دوم متفاوته، برخی کلمات ابدعی نویسنده در هر کتاب، متفاوت ترجمه شده. البته مطمئن نیستم.
چند جا هم به‌جای لوسی، نانسی نوشته شده بود.
.
?امتیاز گودریدز: 4.03/5
?امتیاز من: 4/5
?در یک کلام: دیو و دلبر مدرن
?به سلیقه من: ژانر تازه و جالبیه
.
?به چه کسی پیشنهاد می‌دم: برای سنین نوجوان کتاب قشنگ و متفاوتیه و به دلیل ژانر خاصش یه تجربه تازه برای هر سنیه

?چی ازش یاد گرفتم: خودت رو باور داشته باش
.
❓اگه پارتنرت رازی داشته باشه، برای کشفش چیکار می‌کنی؟
.
#نیلوبوک #پیدایش_نیلوبوک #کتاب #نشر_پیدایش #کتابخوان #کتابخوانی #معرفی_کتاب #هر_هفته_یک_کتاب_میخونم
#nancycampbellallen #kissofthespindle #book #bookish #bookishgirl #bookshelf #bookworm #booklover

انارک نیوز - سراسیمه خودم را به خانه رساندم. دلم شور می زد و بی دلیل مضطرب بودم اما وقتی به خانه رسیدم بدون سروصدا وارد شدم. آوای روح نواز مادر از درون اتاق به گوش می رسید که اشعاری از غزل زیبای عراقی را دکلمه می کرد: ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی . . چه کنم که اینها هست گل خیر آشنایی . . همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت . . که رقیب در نیاید به بهانه گدایی.
کاملا مجذوب اشعار شده بودم و در آسمان خیالم عاشقانه پرواز می کردم .مادر ادامه داد: مژه ها و چشم یارم بنظر چنان نماید . . که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی.
وارد حیاط شدم و حضورم را با خواندن دنباله شعر به او اعلام کردم: سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن . . که شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفایی.
صدای مادر از داخل اتاق به گوشم رسید که گفت: فلانی کی اومدی؟ کجا بودی؟
گفتم: توی کوچه و خیابونا ولو و دلو بودم کاری داشتی؟
در جوابم گفت: بعدازظهر که هوا بهتر و سردتر شد خونه باش که با همسایه بریم دقو ملا، هندونه دیم بکاریم.
گفتم: مادر تو را به خدا کوتاه بیا، من نمیام. می خوام برم باغ ملی، بازی فوتبال کنم.
با اعتراض گفت: حالا اگر یکروز بازی نکنی، می میری؟ من با این کمردرد و پادرد، اگر تو نباشی کاری نمی تونم انجام بدم.
توضیح اینکه آن سال بارون خوبی اومد بطوری که سیل عظیمی از کوه های عباس آباد اومد و قنات را هم کور کرد و محصولات کشاورزان زحمتکش آبادی را که در مسیر سیل بود از بین برد. پیشروی سیل تا دق ملا ادامه داشت و دق را مملو از آب کرد. ما بچه ها هر روز برای شنا به آنجا می رفتیم در صورتی که بسیار خطرناک بود. حتی چندین بار نزدیک بود چند نفر از بچه ها که به فن شنا آشنا نبودن، غرق بشوند و جان خود را از دست بدهند.
بگذریم، ناچار بودم که امر مادر را اطاعت کنم لذا به او گفتم: اگر بقیه شعر را بخونی باهات میام.
گفت: همه را بلد نیستم.
گفتم: من کمکت می کنم.
از اتاق بیرون رفتم و در آسمان حیاط گوشه باغچه نشستم. مادر آهسته شروع کرد: به کدام مذهب است این به کدام ملت است این . . که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی؟. . به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادن . . که برون در چه کردی که درون خانه آیی.
مادر به صدای زیبای خود شعر را کامل خواند و من غرق در خیالات خود روی گلیمی که در گوشه حیاط پهن بود دراز کشیدم و کم کم خواب چشمانم را فرا گرفت و به خواب سنگینی فرو رفتم. چند ساعت بعد با نهیب مادر از جا پریدم که خطاب به همسایه می گفت: نگاه کن، انگار که از صبح کوه کنده که به هوش نمیاد .
به سختی از جا بلند شدم و با نارضایتی بدنبال آنان حرکت کردم.
(حسرت، مرداد ۹۸ چوپانان)

انارک نیوز - یکم اسفندماه 1401 (دوشنبه): جشن اسفندی (جشن آبسالان) - روز جهانی عدالت اجتماعی (20 فوریه)
2 اسفند: مراسم نتيجه آخرين تحقيقات پژوهشگران درباره کارهای كپرنيك (= کوپرنيک) به مناسبت پانصدمين سال تولد نيكلائوس كوپرنيكوس (رياضي دان و فضاشناس لهستاني 922- 851 خورشیدی) - روز جهانی زبان مادری (۲۱ فوریه) 
3 اسفند: کودتای انگلیسی رضاخان (1299) 
4 اسفند: مخالفت آیةالله سیدحسن مدرّس با لایحه نظام اجباری (1303)
5 اسفند: ولادت حضرت امام حسین (ع) (3 شعبان 4 ه.ق برابر با ۲۱ دی ۴ خورشیدی) و روز پاسدار - روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی و روز مهندس - جشن اسفندگان (سپندارمذگان) روز عشق و روز بزرگداشت زمین و بانوان - جشن برزگران
6 اسفند: ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) (4 شعبان 26 ه.ق برابر با ۲۷ اردیبهشت۲۶ خورشیدی) و روز جانباز - تصويب قانون احداث راه ‏آهن سراسري ايران (1305)
7 اسفند: ولادت حضرت امام زین العابدین (ع) (5 شعبان 38 ه.ق برابر با ۱۹ دی ۳۷ خورشیدی) - روز وکیل مدافع - سالروز درگذشت علی اکبر دهخدا (1334 - 1255)
8 اسفند: روز بزرگداشت حکیم حاج ملا هادی سبزواری - روز امور تربیتی و تربیت اسلامی
9 اسفند: روز حمایت از حقوق مصرف کنندگان
10 اسفند: ورود امام خمینی به قم پس از 15 سال (1357)
11 اسفند: نخستين سرشماری تهران (1318)
12 اسفند: اعتراض مصدق ازعدم تخليه ايران به شوروی (1324) - روز جهانی حیات وحش (3 مارس)
13 اسفند: ولادت حضرت علی اکبر (ع) (11 شعبان 33 ه.ق برابر با ۱۹ اسفند ۳۲ خورشیدی) و روز جوان - انجام سومین عملیات هوایی عراق برای نابودی نیروگاه اتمی بوشهر (۱۳۶۳)
14 اسفند: روز احسان و نیکوکاری - سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق (1345-1261)
15 اسفند: خیرات در انارک برای درگذشتگان پیشین با پختن سیرُک (13 شعبان) - روز درختکاری
16 اسفند: خیرات در انارک برای سلامت و طول عمر اعضای خانواده با پختن سیرُک (14 شعبان) - قحطي در ايران هنگام جنگ جهاني اول (1296)
17 اسفند (تعطیل): ولادت حضرت قائم عجل ا... تعالی فرجه (15 شعبان 255 ه.ق برابر با ۱۲ مرداد ۲۴۸ خورشیدی) و روز جهانی مستضعفان، روز سربازان گمنام امام زمان (عج) - تحصن مردم اصفهان در تلگرافخانه بر ضد ظل السلطان (1285) - روز جهانی زن (۸ مارس)
18: روز بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادی - سالروز تأسیس کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور - روز جهانی زن (8 مارس)
19 اسفند: جشن نوروز رودها
20 اسفند: روز راهیان نور - جشن گلدان
21 اسفند: روز بزرگداشت نظامی گنجوی
22 اسفند: روز بزرگداشت شهدا (سالروز فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تاسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی 1358)
23 اسفند: روز همبستگي مردم ايران با مردم لبنان - جشن چهارشنبه سوری (شب آخرین چهارشنبه سال) - روز جهانی عدد پی (14 مارس)
24 اسفند: انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي (1358)
25 اسفند: پایان سرایش شاهنامه فردوسی - روز بزرگداشت پروین اعتصامی - بمباران شیمیایی حلبچه به دست ارتش بعث عراق (1366) - روز شهردار
26 اسفند: فروردگان روز 
27 اسفند آغاز بهره ‏برداري از تلگراف در ايران (1236)
28 اسفند: ستارخان و باقرخان راهی تهران (1288)
29 اسفند (تعطیل): روز عرفه در انارک - روز ملی شدن صنعت نفت ایران (1329) - جشن پایان زمستان - روز جهانی شادی (20 مارس)
لحظه تحویل سال 1402 هجری خورشیدی: سه شنبه ۱ فروردین ۱۴۰۲، ساعت 00 و 54 دقیقه و 28 ثانیه بامداد به وقت تهران، مطابق ۲۸ شعبان ۱۴۴۴ هجری قمری و 21 مارس 2023 میلادی

انارک نیوز - وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم کسی در خانه نیست و تنها هستم. کمی بی حوصله بودم به این خاطر بیرون رفتم و در آستانه درب خروجی نشستم چیزی نگذشت که مادر با زنبیلی از علف و یونجه در انتهای کوچه نمایان شد که با عجله می آمد نزدیکم که شد گفتم: مادر به کجا چنین شتابان؟
گفت: می ترسم خمیرم ترش شده باشه آخه صبح زود خمیر کردم و گفتم از دشت که بالا آمدم شروع به پخت می کنم ولی توی دشت به چندتا رسیدم و از حواس در رفتم وخی برو تنور را روشن کن تا من آبی به سر و صورتم بزنم.
ناچار بلند شدم و وارد آشپزخونه شدم و تند و زود با ریختن هیزم داخل تنور اونا روشن کردم که مادر وارد شد و مشغول آماده کردن خمیر شد و زیر لب شعر حافظ را زمزمه می کرد
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
که ناگهان صدای در بگوش رسید و بدنبالش همسایه و دوست خوبش که همیشه با هم بودن وارد آشپزخونه شد. من که داشتم با خمیر بازی می کردم و سعی می کردم چونه بگیرم با نهیب اعتراض مادر که گفت: وخی برو پی کارت ماما چسی نکن.
از جایم بلند شدم و رفتم توی حیاط و به کار خودم مشغول شدم که صدای مادر را شنیدم که گفت: فلانی برو ماما سماور را روشن کن. اول نگاه کن اگر آب نداره آبش کن.
گفتم: چشم مادر.
و به سمت اتاق بادگیر که سماور آنجا بود رفتم و روشن کردم ولی صبر نکردم فتیله را تنظیم کنم مدتی بعد که آمدم ببینم جوش آمده یا نه که متوجه شدم سماور دود کرده و اتاق را دود فرا گرفته. ترس از مادر باعث شد تند و تیز در و پنجره را کامل باز کنم و با تکان دادن چادر سعی می کردم که دودها را از اتاق بیرون کنم که چادر گرفت به لوله کتری و از بالای تاقچه به کف اتاق پرتاب شد. با صدای افتادن کتری، مادر سراسیمه وارد شد و با فریاد گفت: چرا تو سر به هوایی؟ نشد که کاری را بهت واگذار کنن و درست انجام بدی؟
جوابی نداشتم که بدم لذا آهسته از اتاق بیرون آمدم و فرار را بر قرار ترجیح دادم. از داخل کوچه صدای مادر را شنیدم که گفت: کجایی کجا در رفتی؟
بی توجه از خانه دور شدم تا آبها از آسیاب بیفتد و اوضاع آروم بشه به سمت دشت حرکت کردم و . . .
(خرداد ۹۷ م. حسرت)

مقالات دیگر...